دونه برفدونه برف، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دونه برف

جای تو توی دلم

احساس میکنم داری بزرگ میشوی وقتی بغلم میکنی وقتی میگویی ماما دوست دارم وقتی به من پناه می اوری وقتی جایی میروم و تو به مادر میگویی مامانو میخوام وقتی منتظرم میمانی وقتی صبح از خواب که بیدار میشوی به رویم لبخند میزنی ... امروز خاله پرسید تو را بیشتر دوست دارم یا بابا را گفتم دوست داشتن تو شبیه دوست داشتن هیچ کس نیست
13 آذر 1393

کتاب

اولین کتابی که برات خوندم کتاب قیافه های بامزه بود هنوز یکسالت نشده بود، و تو کتابتو پاره نکردی امروز گفتی مامان تتاب بخونیم رفتیم و کتاب جدیدی که خاله مریم برات گرفته بود رو آوردیم وخوندیم(خشم قلمبه) تو آروم نشستی و گوش دادی.بعد گفتی مامان خوشله شب دایی مجید اومده بود خونمون اومدی گفتی ماما تتاب تشم دلمبه رو بیاریم داداش بخونیم من کتابو دادم بهت و تو صفحه صفحه کتابو براش توضیح دادی... ---(((خدایا شکرت بخاطر نعمتی که به ما دادی.کمک کن لیاقتشو داشته باشیم)))---
4 آذر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه برف می باشد